یغما گلرویی - آدمای ساده

ساخت وبلاگ
کدامین چشمه سمی شد ، که آب از آب می‌ترسد و حتی ذهن ماهیگیر ، از قلاب می‌ترسد ؟ کدامین وحشتِ وحشی ، گرفته روح دریا را که توفان از خروش و موج از گرداب می‌ترسد گرفته وسعت شب را غباری آن‌چنان مـُبـهم که چشم از دیدگاه و ماه از مهتاب می‌ترسد شب است و خیمه شب بازان و رقص ِ وحشی ِ اشباح مـُژه از پلک و پلک از چشم و چشم از خواب می‌ترسد   فغان زین شهر ِ کج باور ، که حتا نکته آموزَش ز افسون و طلسم و رَمل و اسطرلاب می‌ترسد   طنین کارسازی هم ، ز سازی بر نمی‌خیزد که چنگ از پرده ها و سیم از مضراب می‌ترسد سخن دیگر کـُن ای بهمن ! کجا باور توان کردن که غوک از جلبک و خرچنگ از مرداب می‌ترسد ؟ "بهمن رافعی" یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : کدامین چشمه سمی شد,کدامین چشمه سمی,کدامین چشمه سمی شد شعر, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 302 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:43

     قصه اینجاست که شب بودو هوا ریخت بهم من چنان درد کشیدم که خدا ریخت بهم... صاف بود آب و هوایم که دو چشمت بارید که به یک پلک زدن آب و هوا ریخت بهم... دست در دست خدا بودی و با آمدنم عاشق من شدی و رابطه ها ریخت بهم... وای مردرویاهایم ببخشید مرا عشق بعدی شدم و بین شما ریخت بهم... فاصله بین من و تو نفسی بود ولی رفتی و وسوسه فاصله ها ریخت بهم... قصد این بود ک عاشق بشویم اما نه عشق ما از همه زاویه ها ریخت بهم... نیمه شب بود خدا بود و من بی سیگار لعنتی رفتنش اعصاب مرا ریخت بهم... باز اقبالی و آهنگ شقایق اما چقدر ساده هم آغوشی ما ریخت بهم... بعد از آن زندگی آنقدر به من سخت گرفت خانه از بعد همان ثانیه ها ریخت بهم... کلماتم همه در بغض گلو درد شدند بعد از آن شعر و غزل قافیه ها ریخت بهم... خسته ام آه چرا رابطه عشقی ما به همین سرعت و بی چون و چرا ریخت بهم.؟!!... یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : قصه اینجاست که شب بود, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 319 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:43

یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : آمده ام که سر نهم,آمده ام که سر برم,آمده ام که سر نهم mp3, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 159 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:43

 در بنى اسرائیل مرد عابدى بود که به هیچ وجه به دنیا آلوده نشده و گرد آن نگشته بود، شیطان که از وضع او رنج می برد، از بینى خود فریادی کشید، لشکریانش به دور او جمع شدند، بدانها گفت: کدام یک از شما می تواند این شخص را از راه به در کند؟  یکى گفت: من. گفت: از چه راهی به سراغش می روى؟ پاسخ داد: از راه زنها. شیطان گفت: تو حریف او نیستى، چون او زنان را نیازموده (و لذتى از آنها نبرده که گول بخورد). دیگرى گفت: من.  پرسید: تو از چه راهی گولش می زنى؟ گفت: از راه باده‏گسارى و خوشی ها. بدو گفت: تو هم مرد این کار نیستى چون او اهل اینها نیست. سومى گفت: من او را گمراه می کنم، پرسید: از چه راهی؟ گفت: از راه کار خیر. شیطان گفت: برو که تو حریف او هستى. شیطانک بیامد و در برابر او جایى را انتخاب و شروع به نماز خواندن کرد. و آن عابد چنان بود که شبانه‏روز قدرى می خوابید و استراحت می کرد، ولى شیطانک هیچ نمی خوابید و استراحت نداشت و یکسره نماز می خواند. آن مرد عابد که خود را در برابر او کم ارزش دید و عبادتش را کوچک شمرد، به نزد آن شیطانک رفت و بدو گفت: اى بنده خدا چه چیز تو را بر این همه نماز خواندن نیرو داده ا یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : داستان عابد و زن بدکاره,داستان عابد زاهد و زن بدکاره,داستان مرد عابد و زن بدکاره, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 150 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:43

     روزی گذشت پادشهی از گذرگهی                      فریاد شوق برسرهر کوی وبام خواست        پرسید زان میانه یکی کودک یتیم                        کاین تابناک چیست که برتاج پادشاست        آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست               پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست        نزدیک رفت پیرزنی کوژ پشت و گفت                    این اشک دیده من وخون دل شماست        مارا به رخت وچوب شبانی فریفته است              این گرگ سالهاست که با گله آشناست        آن پارسا که ده خرد و ملک رهزن است                آن پادشا که مال رعیت خورد گداست        بر قطره سرشک یتیمان نظاره کن                       تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست        پروین به کجروان سخن از راستی چه سود           کو آنچنان کسی که نرنجد زحرف راست یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : اشک یتیم دیوان پروین اعتصامی,متن شعر اشک یتیم پروین اعتصامی, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 154 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:43

اگر چه رند و خراب و گدای خانه به دوشم گدائی در عشقت به سلطنت نفروشم اگر چه چهره به پشت هزار پرده بپوشی توئی که چشمه نوشی من از تو چشم نپوشم چو دیگجوش فقیران بر آتشم من و جمعی گرسنه غم عشقند و عاشقند به جوشم فلک خمیده نگاهش به من که با تن چون دوک چگونه بار امانت نشانده اند به دوشم چنان به خمر و خمار تو خوابناکم و مدهوش که مشکل آورد آشوب رستخیز به هوشم صلای عشق به گوشم سروش داده به طفلی هنوز گوش به فرمان آن صلای سروشم تو شهریار بیان از سکوت نیم شب آموز گمان مبر که گرم لب تکان نخورد خموشم یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dblackletter1 بازدید : 224 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:42

             یک شبی در راه دوری، گرگ پیری بر زمین افتاد و مرد... لاشهٔ گندیدهٔ آن گرگ را کفتار خورددر دل غار کثیفی پیر کفتار، زمین مرگ را بوسید و خفت...قاصدی این ماجرا را با کرکسان زشت گفتجسم گند آلود کفتار را کرکسان، غارتگران خوردند...لرزه بر دامان کوه افتادسنگ‌ها بر روی هم هموار گشتکرکسان هم جملگی مردند...    <<کارو دردریان>>                                             آدرس کوتاه مطلب__                  blackletter.blog.ir/post/76 یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : یک شبی در سنگرم هوس,یک شبی در سنگرم,یک شبی در سنگرم هوای, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 1520 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:42

گویند که انگلیس با روس

کرده است عهدی تازه امسال



کاندر پلتیک هم در ایران

زین پس نکند هیچ اهمال



افسوس که کافیان این ملک

بنشسته و فارغند از این حال



کز صلح میان گربه و موش

بر باد رود دکان بقال

یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : گویند که انگلیس با روس, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 188 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:42

شب آشیان شب‌زده، چکاوک شکسته‌پر  رسیده‌ام به ناکجا، مرا به خانه‌ام ببر  کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن  از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من  از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن  از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن  چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست  مرا به خانه‌ام ببر که شهر، شهر یار نیست  مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست  سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست  مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست  مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه، خانه نیست  از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن  از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن  چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست  مرا به خانه‌ام ببر که شهر شهر یار نیست  ایرج جنتی عطایی یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : مرا به خانه ام ببر,مرا به خانه ام ببر youtube,مرا به خانه ام ببر داریوش دانلود, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 151 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:42

ای همه هستی زتو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده آنچه تغیر نپذیرد توئی وانکه نمردست و نمیرد توئی ما همه فانی و بقا بس تراست ملک تعالی و تقدس تراست هر که نه گویای تو خاموش به هر چه نه یاد تو فراموش به ای به ازل بوده و نابوده ما وی به ابد زنده و فرسوده ما پیش تو گر بی سر و پای آمدیم هم به امید تو خدای آمدیم یارشو ای مونس غمخوارگان چاره کن ای چاره بیچاره‌گان قافله شد واپسی ما ببین ای کس ما بیکسی ما ببین بر که پناهیم توئی بی‌نظیر در که گریزیم توئی دستگیر جز در تو قبله نخواهیم ساخت گر ننوازی تو که خواهد نواخت درگذر از جرم که خواننده‌ایم چاره ما کن که پناهنده‌ایم نظامی یغما گلرویی - آدمای ساده...
ما را در سایت یغما گلرویی - آدمای ساده دنبال می کنید

برچسب : ای همه هستی زتو پیدا شده,ای همه هستی تو تفسیر عشق,ای همه هستی زتو پیدا شده محمد اصفهانی, نویسنده : dblackletter1 بازدید : 164 تاريخ : شنبه 11 دی 1395 ساعت: 20:41